پنداشتی
چون کوه،کوه خاموش دمسردم؟
بی درد سنگ ، ساکت بی دردم؟
نی
قله ام، بلند ترین قله غرور
اینک درون سینه من التهاب هاست
هرگز گمان مبر شد خاطرات تلخ فراموشم
هرچندنستوه کوه ساکت وسردم لیک
آتشفشان مرده خاموشم
نظرات شما عزیزان:

khobi?
انچه را عقل به يک عمر به دست آورده است.........دل به يک لحظه کوتاه به هم مي ريزد
عشق بر شانه هم چيدن چندين سنگ است........گاه مي ماند و نا گاه به هم مي ريزد
سنگ در برکه مي اندازم و مي پندارم..........با همين سنگ زدن ، ماه به هم مي ريزد
به نسيمي همه راه به هم مي ريزد.........کي دل سنگ تو را آه به هم مي ريزد